صنعت هوشمند

طبقه نوپدید و مطالبات تازه

کانال تلگرام  رسانه فناوری هوشمند
از مقاله‌ای با عنوان « واکاوی جامعه‌‌شناختی تشکیل طبقه کارگر ایران در عصر قاجاریه و نقش آن در نوسازی جامعه و جنبش مشروطه» به قلم محمد پیری

با وقوع انقلاب صنعتی اروپا، کارخانه‌های زیادی ایجاد شد و ماشین‌‌ها جای کارگران را گرفتند. کارگران بیکارشده هم که سبب بدبختی‌‌هایشان را ماشین‌‌های صنعتی می‌‌دانستند، علیه کارخانه‌‌داران شورش کردند و درصدد تغییر شرایط کار و زندگی‌‌شان برآمدند. این تحول اجتماعی، سرآغاز نخستین جنبش‌‌های کارگری دوران جدید بود در جامعه ایرانی، شرایط به‌گونه‌‌ای دیگر رقم خورد و خلاف اروپا، کارخانه‌های بزرگ صنعتی و کارگرانی که در پای ماشین کار کنند، تاسیس نشد. به همین دلیل جنبش‌‌های مردمی در ایران، ماهیتی متفاوت با جنبش‌‌های کارگری اروپایی داشت.

شکست‌‌های ایران در برابر کشورهای اروپایی موجب شد که از زمان فتحعلی‌شاه کوشش‌‌هایی برای اصلاحات اجتماعی صورت گیرد و بخشی از هیات حاکمه مانند عباس‌میرزا و میرزا عیسی قائم‌مقام درصدد کارآمدتر کردن ساختار حکومت ایران برآمدند. برای نیل به این مقصود نیز تعدادی از جوانان برای کسب علوم جدید به اروپا فرستاده شدند. در زمان صدارت امیرکبیر کارخانه‌های کاغذسازی، بافندگی، چینی‌‌سازی، شکر و شیشه در شهرهای تهران، قم، ساری، اصفهان و کاشان ساخته شد.

امین‌‌الدوله نیز چند کارخانه در ایران تاسیس کرد. وی افراد را تشویق می‌‌کرد که به جای واردات کالاهای خارجی، سرمایه‌هایشان را صرف تولیدات داخلی کنند و خود در شمیران کارخانه کبریت‌‌سازی و در کهریزک کارخانه قند تاسیس کرد. کیفیت قند این کارخانه به مراتب از قند وارداتی روسیه مرغوب‌‌تر بود، لیکن به سبب نبودن راه شوسه و وسایل حمل‌و‌نقل، چغندر کافی به کارخانه نمی‌‌رسید. روس‌‌ها نیز با تزریق قند فراوان به بازار ایران، قیمت قند وارداتی را به‌شدت کاهش دادند و این کارخانه ورشکست شد. کارخانه کبریت‌‌سازی نیز در رقابت با محصولات خارجی دوام نیاورد و تعطیل شد.

با این حال در قرن بیستم میلادی تعداد کارخانه‌های ایران رو به افزایش گذاشت و در شهرهای مختلف کارخانه‌های رنگرزی، قالیبافی، شیشه و صابون‌‌سازی شروع به کار کردند. از سال۱۳۲۳ق/  ۱۹۰۵م تا ۱۳۲۸ق/ ۱۹۱۰م تنها درتبریز بیش از ۱۰هزار کارگر و در حدود صد کارخانه به تولید مشغول بودند و ارزش محصول سالانه آنها به ۳۰میلیون منات می‌‌رسید. کارخانه‌های بافندگی در تهران، ریسندگی در کاشان و حریربافی در گیلان نیز تاسیس شد؛ اما موفقیت چندانی نداشت. با افزایش کارخانه‌ها بر تعداد کارگران ایران افزوده شد؛ اما بیشتر این کارگران از لحاظ اقتصادی وضعیت مناسبی نداشتند. این افراد حتی با کار بسیار سخت هم نمی‌‌توانستند شرایط زندگی‌‌شان را بهبود بخشند.

در برخی موارد نیز بر اثر رعایت نشدن بهداشت، سلامت کارگران آسیب می‌‌دید و مرگ‌ومیرشان فزونی می‌‌یافت. به سبب نبودِ زیرساخت مناسب جاده‌‌ای و فقدان وسایط حمل‌ونقل ماشینی در ایران، کارخانه باید در مکانی ایجاد می‌‌شد که نیازهای اولیه آن در دسترس می‌‌بود. حمل مواد خام از مسافت‌‌های طولانی موجب افزایش هزینه‌ها می‌‌شد و سود چندانی عاید نمی‌‌شد. همین امر نیز تعطیلی بسیاری از کارخانه‌ها و بیکاری کارگران را درپی داشت.

کارخانه‌هایی مانند چینی‌‌سازی امین‌‌الضرب در تهران و آجرپزی حاجی عباسعلی و حاجی رضا در تبریز نیز به سبب تنگناهای مالی و انسانی تعطیل شدند. تلاش‌‌های سرمایه‌‌گذاران ایرانی با وجود کارشکنی کشورهای غربی ثمری نداشت و بر اثر اقدامات روسیه نزدیک ۱۳۰هزار تومان به آنان ضرر وارد شد. در سال ۱۳۲۴ق/ ۱۸۵۹م کارخانه ریسمان‌‌بافی و در سال ۱۲۹۷ق/ ۱۸۸۰م کارخانه بلورسازی تهران به سبب کمبود مواد اولیه لازم تعطیل شد و کارخانه گاز هم به‌دلیل تامین نشدن زغال سنگ از بین رفت.

ابریشم‌بافی آقا محمدحسن در رشت بسته شد و کبریت‌‌سازی روسی که از سال ۱۳۰۷ق/ ۱۸۹۰م در نزدیکی تهران ایجاد شده بود، به‌دلیل ناتوانی در رقابت با کبریت‌‌های وارداتی اتریش و سوئد از کار افتاد. این کارخانه یک سال بعد ازسوی کمپانی بلژیکی بلورسازی دوباره راه‌اندازی شد؛ اما دوام نیاورد و بار دیگر تعطیل شد. کارخانه ریسمان‌‌بافی که توسط حاجی محمدتقی شاهرودی و با مشارکت صنیع‌‌الدوله با ماشین‌‌های گران‌‌قیمت در سال۱۳۱۱ق/  ۱۸۹۴م احداث شد نیز نتوانست با محصولات خارجی رقابت کند و ورشکست شد.  ورشکستگی کشور در کنار بی‌‌کفایتی رجال سیاسی، موجبات بی‌‌رونقی صنایع نوپایی را فراهم آورد که از نیمه دوره قاجاریه به تدریج در ایران پایه‌‌گذاری شده بودند. تعطیلی همین کارخانه‌های کوچک که قابل مقایسه با صنایع سنگین اروپایی هم نبودند، بیکاری و سرگردانی کارگران آنها را درپی داشت و بر نارضایتی‌‌های اجتماعی می‌‌افزود.

 چگونگی شکل‌‌گیری طبقه کارگر در ایران

دهقانان منبع اصلی پیدایش طبقه جدید کارگر ایران بودند. روستاییان عصر قاجاریه در فقر و فلاکت زندگی می‌‌کردند و نظام حاکم اقدامی برای بهبود وضع آنها انجام نمی‌‌داد. بیشتر مالکان بزرگ از شاهزادگان و وابستگان درباری بودند که تنها به منافع خودشان می‌‌اندیشیدند. با گسترش سریع شهرنشینی در اواخر دوره قاجاریه، مهاجرت دهقانان به تهران و سایر شهرهای بزرگ برای پیدا کردن کار و زندگی راحت‌‌تر به جریانی دائم و شتاب‌گیرنده تبدیل شده بود. بیشتر این مهاجران شغل‌‌های موقت و غیرتخصصی داشتند. اینان نسبت به کارگران ماهری که در کارخانه‌ها کار می‌‌کردند، بینش سیاسی پایین‌‌تری داشتند؛ اما نسبت به گذشته، افق دیدشان بهتر و از نفوذ اجتماعی بیشتری برخوردار بودند. این قبیل کارگران تنها در مواقع معدودی به اعتراض می‌‌پرداختند و جز در موارد اندکی -مانند بلوای ناشی از کمبود نان- نسبت به نظام استبدادی از خود جهت‌گیری خاصی نشان نمی‌‌دادند.

با ورود افکار سوسیالیستی و تبلیغ نظریه مبارزه طبقاتی، این شعار موردتوجه کشاورزان و کارگران ستم‌‌دیده ایرانی قرار گرفت، لیکن طبقه نونهال کارگر ایران هنوز آماده ایجاد جنبش‌‌های کارگری به‌صورت جنبش‌‌های کارگری در اروپا نبود. تا این زمان نام بردن از کارگران به منزله طبقه‌‌ای اجتماعی در بین نویسندگان قاجاری مطرح نبود؛ زیرا در اقتصاد فلاحتی ایران طبقه کارگر هنوز جایی نداشت و آنها بیشتر به حقوق اجتماعی برزگران می‌‌اندیشیدند.

برخی از نویسندگان مانند صوراسرافیل و دهخدا هم که به اشتراکی کردن ابزار تولید اشاره کرده‌‌اند، منظورشان بهبود وضع کشاورزان است و اشاره‌‌ای به طبقه کارگر نکرده‌‌اند. برای نخستین‌بار در کتاب «اصول علم ثروت ملل» که یک سال پیش از مشروطه توسط محمدعلی فروغی به چاپ رسید، از طبقه کارگر نام برده شده است. در دوره قاجاریه دو گروه کارگری در ایران فعالیت می‌‌کرد: نخست آنان که در صنایع دستی و سنتی اشتغال داشتند و گروه دوم کارگرانی که در صنایعی مانند راه‌‌آهن، راه‌‌سازی و کارخانه‌های تولیدی کار می‌‌کردند.

آرتور دو گوبینو، سفیر فرانسه که در ۱۸۵۵م به ایران آمد و عقاید فلسفی‌‌اش درخصوص عدم تساوی نژادها، به‌ویژه در آلمان طرفدارانی پیدا کرد، معتقد است که کارگر ایرانی زرنگ و ماهر است؛ اما مثل کارگر اروپایی خودش را به زحمت نمی‌‌اندازد و فکر ۱۰ تا ۱۵ساعت کار در روز را به ذهنش راه نمی‌‌دهد. وی می‌‌نویسد: «در ایران مانند کشورهای اروپایی تقسیم کار وجود ندارد و هر صنعتگری به تنهایی کارش را انجام می‌‌دهد. نتیجه این عمل برای کارگر ایرانی، بوالهوسی، لذت، فعالیت قوه تخیل و تا حدودی سهل‌انگاری است. در کشورهای اروپایی برای ساخت هر ساعت یا سوزن قسمت‌‌های مختلف کار را بین کارگران زیادی تقسیم می‌‌کنند و با این کار، نتایج سودمند تجاری می‌‌گیرند. هر کارگر نیز تخصص خاص خود را دارد و هرگز به کار دیگری دست نمی‌‌زند.

اگر هم از او بخواهند غیر از کار تخصصی‌‌اش کار دیگری انجام دهد، ناراحت می‌‌شود؛ اما کارگر ایرانی اگر کاری که تاکنون انجام نداده است به او محول شود، خوشحال می‌شود و با شور و حرارت به کار می‌‌پردازد. آنچه را از وی بخواهند، به سرعت می‌‌فهمد و با هوش توأم با دقت انجام می‌‌دهد.» زنان و کودکان نیز در صنایع کار می‌‌کردند. برخی از صنایع به‌طور کامل وابسته به کار آنان بود. برای مثال، بخش گسترده‌‌ای از نیروی کار صنایع نساجی و قالی‌‌بافی را زنان و کودکان تامین می‌‌کردند.

منبع دیگر تامین نیروی کارگری ایران، پیشه‌‌وران بودند. با ورود روزافزون کالاهای خارجی، صنایع بومی نتوانست از نفوذ مخرب آن مصون بماند. پارچه‌های مختلف پنبه‌‌ای، ابریشمی و پشمی ایرانی در رقابت با اجناس اروپایی نابود شدند. در این بخش تنها صنعت قالی‌بافی و تولید تریاک باقی ماندندکه محصولاتشان صادر می‌شد. در نتیجه ورشکستگی صنایع داخلی نیز چندین هزار کارگر بیکار شدند. سومین قشر کارگر ایران را نیز توده‌های فقیر شهری تشکیل می‌‌دادند. در کوی و برزن شهرهای ایران فقیران بسیاری پرسه می‌‌زدند. به‌ویژه بازارهای مراکز بازرگانی پر از افراد بیکار و دوره‌‌گرد بود.

این واقعیت نشان می‌‌دهد که در این دوره شرایط لازم برای رشد طبقه کارگر وجود داشته است؛ لیکن چون ساختار اقتصادی و اجتماعی کشور توان جذب این نیروی عظیم را نداشت، درنتیجه این نیروی فقیر و مستاصل، ناگزیر به خارج از مرزها مهاجرت کردند. در جریان جنبش مشروطه مطالبات اقشار مختلف مردم نسبت به مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی افزایش یافت. در این نهضت گروه‌های گوناگون اجتماعی مانند پیشه‌‌وران، بازرگانان، روحانیون، کسبه و توده‌های فقیر شهری مشارکت داشتند و همگی خواستار نظام مشروطه و انعقاد انجمن‌‌ها بودند.

کارگران نیز مانند سایر اقشار در مبارزه علیه استبداد شرکت کردند. آنچه به حضور بیشتر این قشر در اعتراضات انجامید، افزایش قیمت نان و ملزومات اولیه زندگی و نیز نفوذی بود که روحانیون بر آنها داشتند. در این زمان هنوز طبقه کارگر در ایران گسترش پیدا نکرده بود و به همین سبب نتوانست همانند پیشه‌‌وران، بازرگانان و روحانیون نقش قاطعی در روند جنبش مشروطه ایفا کند. با این حال طبقه نوپای کارگر ایران با اشتیاق به جنبش مشروطه پیوستند و در اعتصاب‌‌های گسترده سال‌های ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۰م شرکت کردند. از جمله این حرکت‌‌های ضداستبدادی می‌‌توان به اعتصابات ماهی‌گیران شرکت شیلات متعلق به روسیه، ملوانان و باراندازان در انزلی، کارگران چاپخانه و تلگراف و کارگران چرمسازی تبریز اشاره کرد.

منبع: دنیای اقتصاد

کانال تلگرام  رسانه فناوری هوشمند

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا